این نوشته مخاطب خاص دارد... اونم یه عالمه!
رفیق!
میدانی؟
من عاشق آن لحظهام که به جای پاسخ دادن به استدلالم، تمام هیکل من را _به قول خودت_ میکشی به فحش!
همان لحظه که گره به پیشانیات میافتد و کف به دهانت میآید! ... دقیقاً همان لحظه را میگویم!... من عاشق آن لحظهام!
من البته آدم منزّه و علیهالسلامی نیستم، تو هم همینطور! همانطور که اختلالات سادیسمیک هم ندارم، تو هم همینطور... لابد!
و عاشق آن لحظهام چون خروش و پرخاشت به من میگوید بحث تمام است و من موفق شدهام درستی حرفم را ثابت کنم!
و تو اگر برهان میداشتی، قطعاً آن برهان را بر دهانم میکوفتی نه خروش و پرخاشت را!!
و من این را خووووووب فهمیدهام.
امیدوارم تو هم این را درک کنی... بعد از اینکه آرامتر شدی!